جدول جو
جدول جو

معنی خاک برسر - جستجوی لغت در جدول جو

خاک برسر
مصیبت دیده، برای مثال پیران قبیله خاک برسر / رفتند به خاک بوس آن در (نظامی۳ - ۴۲۴)، خوار، ذلیل. در مخاطبه دشنام و نفرین است نسبت به مخاطب
خاک برسر شدن: کنایه از بدبخت شدن، بیچاره شدن
تصویری از خاک برسر
تصویر خاک برسر
فرهنگ فارسی عمید
خاک برسر
(بَ سَ)
کنایه از محتاج، آواره، آفت زده. (آنندراج). ذلیل:
پر از درد نزدیک قیصر شدند
ابا ناله و خاک برسر شدند.
فردوسی.
از حسرت تو هست جهان پای درگلی
در ماتم تو کیست فلک خاک برسری.
سیدحسن غزنوی.
- خاک برسرشدن، مصیبت دیدن. بدبخت شدن. بیچاره شدن
لغت نامه دهخدا
خاک برسر
بینوا، درمانده، بدبخت، بیچاره، ذلیل، خوار، زبون، توسری خور، مصیبت رسیده، آفت زده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاک بوس
تصویر خاک بوس
بوسندۀ خاک در نزد کسی به رسم تعظیم و احترام، بوسیدن زمین از روی ادب و احترام، برای مثال ز این پس من و خاک بوس پایت / گردن نکشم ز حکم و رایت (نظامی۳ - ۴۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
رس، نوعی خاک که از امتزاج آن با آب خمیری چسبنده حاصل می شود و می توان آن را به شکل های مختلف درآورد و به واسطۀ مواد خارجی به رنگ های زرد، سرخ، خاکستری، سبز، سیاه، سفید در می آید، رست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک برگ
تصویر خاک برگ
خاکی که با برگ های پوسیده مخلوط کرده و در گلدان یا باغچه می ریزند
فرهنگ فارسی عمید
(بِ سَ)
رجوع به خاک برسر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ / دِ)
پرستندۀ خاک. کنایه از کسی است که دوستدار امر بیمقدار است. آنکه دل به هیچ بندد. آنکه دل بر جهان بندد:
دلا جهان همه باد است و خلق خاک پرست
نه آتشم که فروزی بباد رخسارم.
خاقانی.
که ز نامحرمان خاک پرست
می نماید که شخصی اینجا هست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ)
عمل خاک بسری کردن. عمل آرامیدن زن با شوی (در تداول زنان عامی). عمل با حلال خود آرمیدن. عمل آرامیدن با زن
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
قسم خوردن در انکار امری. (غیاث اللغات). رجوع به مادۀ ذیل شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
خاک نصیب. صاحب قسمت از خاک. بهره ور از خاک. با نصیب از خاک:
چرا چون گنج قارون خاک بهری
نه استاد سخنگویان دهری ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(کِ بَ)
خاک که از برگهای پوسیده کنند کود و رشوه را
لغت نامه دهخدا
(کِ رُ)
گل رست. خاک قرمز. گل سرخ. خاک سرخ. گل چسبنده. رنگ خاک رس در وقتی که کاملاً پاک باشد سفید است ولی اغلب خاک رس برنگهای خاکستری، زرد، آبی، قرمز، سبز و سیاه یافته میشود ولی خاک رسی که کاملاً پاک باشد قرمز است و این رنگ بواسطۀ اکسید آهنی است که در او است
لغت نامه دهخدا
آواره، محتاج، آفت زده آنکه خاک بر سر او ریزند، پست ذلیل فرومایه، دشنامی است کسان را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
خاک قرمز
فرهنگ لغت هوشیار
آستان بوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خاک بر سر، نوعی ناسزا به معنی بیچاره، بدبخت
فرهنگ گویش مازندرانی
قبرستان، گورستان، بر سر مزار کسی رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی